جامعه

عناوین یادداشت‌ها

  • نمایندهء کلاس سوم ریاضی، مجتبی رحمتی... سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 01:28
    ترم اول سال داشت تموم میشد. بچه های کلاس خوشحال از پایان ترمی دیگر از سر کول هم بالا میرفتند و داشتند خودشون رو برای ترم جدید آماده میکردند. اما بیشتر از پایان ترم و شروع ترمی دیگر چیزی که بیشتر وقت بچه ها رو پر میکرد صحبت کردن در مورد نماینده جدید کلاس بود آخه مدیر مدرسه قانون گذاشته بود که هر ترم که می خواد شروع بشه...
  • The Artist(هنرپیشه) سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 14:13
    احسان علیخانی و حاج آقا شهاب مرادی(اگر اشتباه نگفته باشم) لحظه ای تاریخی در شبکه محترم دو تلویزیون ملی ایجاد کردند آنجا که حاج آقا مرادی با هر ترفندی که شده بود برنامه را کشید به سمت اسکار نه به این خاطر که به اصغر فرهادی تبریک بگوید بلکه به این خاطر که بگوید این جایزه برای من اهمیت ندارد دلیلش هم این بود که من...
  • جدایی نادر از سیمین جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 09:03
    با گذشت چند روز از برگذاری مراسم گلدن گلوب و شنیدن و خواندن و دیدن نظرات داخلی و خارجی حیفم اومد که من سهمی در گفتن تبریک به این فیلم نداشته باشم.اصغر فرهادی با فیلم رقص در غبار و شهر زیبا برای من معرفی شد و با دیدن چنین فیلمهای خوش ساختی از او می توانستم بگویم که حرفهای فیلمساز به دلم مینشیند. بعد از برگذاری مراسم...
  • تقاطع جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 20:15
    روزی که به فکر نوشتن جامعه افتادم تصمیمم آن بود که از درد مردمانم،آنهایی که در این جامعه کسی را ندارند تا حرفی از دردهایشان را بزند بنویسم. ولیکن مسیر جامعه به سمتی رفت که از خودم نوشتم، خودم که جز هیچکس کسی را ندارم تا دردهایم را بشنود. قرار بود من به جامعه مسیر بدهم ولیکن جامعه بود که من را در مسیری که خودش دوست...
  • پایان سبلان دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 01:51
    پایان سبلان از 17 ماه 2 ماه آن گذشت. و اما بهترینش بود که گذشت. لحظات آخر در میدان صبحگاه همهء بچه ها بدون اینکه با یکدیگر حرفی بزنند از سر نگرانی فقط به این سو و آن سو حرکت میکردند. برزخی که نمیدانستند عازم کجا هستند. ناگهان فرشتهء حکم به دست رسید. همه هم خوشحال بودند و هم ناراحت. پیش خودشان بارها میگفتند؛ صد خوش که...
  • خداحافظی شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 23:53
    اول شهریور ۹۰ با کولباری از آرزوها به سراغ اجباری دوان دوان. من میروم و نمی دانم چه روزی دوباره به خانه برمیگردم. دلم برای جامعه هم تنگ میشود و هم میسوزد. احساس ترحم دارم همانند احساسی که خیلیها به من دارند و من متنفرم. خداحافظ تا ...
  • امیرکبیر،گلها شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 23:46
    - تو اولین پسری هستی که به من پیشنهاد میدی... - خوب حالا نظرت چیه؟ - نه. بهتره همون... پاهایم سست شد.فقط برای حفظ غرورم بود که همان لحظه ننشستم. قبلش به خیلی از گفتنی ها فکر کرده بودم اما آن لحظه که نه شنیدم همه چیز از خاطرم رفت. به نه شنیدن هم فکر کرده بودم اما نمی دانستم این چنین میتواند من را از خود بی خود کند....
  • سررسید365صفحه ای جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 03:55
    سررسید365صفحه ای روزی از خیابانی عبور میکنی؛ وقتی که کاملن از آن گذشتی احساس میکنی که چشمانت را به روی صورتی جا گذاشته ای، تا که به خود بجنبی میبینی که خبری از دلت نیست یا اگر هم باشد بیقرارو سرگردان است.مگر میشود جایی چشم باشد و دل لرزان نباشد؟ از آن روز به بعد راه دلت میشود آدرس همان خیابان و حال تو میتوانی چندین...
  • امیر کبیر، پلاک 5 دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 03:56
    امیر کبیر، پلاک 5 هنوز به انتهای کوچه نرسیده بودم که از مقابل ساختمان پلاک 5 فردی به سویم حرکت کرد که تا لحظهء رسیدن به من چند باری سرش را به این طرف و آن طرف چرخاند. با خودم گفتم عجب شبی شود امشب... آهسته سرش را به طرف پنجره ماشین آورد و گفت: خانواده را اینجا پیاده کن ماشین را ببر بیرون از کوچه. دوباره به خودم گفتم...
  • امام اصلاح گر سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 01:44
    این مطلب را برای دوستانم در دانشگاه مهرآستان گذاشتم فکر کردم بد نیست در اربعین روی جامعه هم قرار دهم. ژس اگه مخاطب شروع مطلبم رو نشناختید به این دلیل است. امام اصلاح گر گذشت محرم این سال همچون دهه های گذشته. گذشت این دهه، این مدرسه آزادگی و ایمان و ... براستی گذشت؟ آری. آنچه گذشت ده روز نخست محرم بود ولی ای بیدار...
  • میخواهم راحت زندگی کنم دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 01:40
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 میخواهم راحت زندگی کنم چرا نمیزاریم آدمها راحت زندگی کنن؟ چرا ما سعی داریم به مردم از دریچه نگاه خودمون نگاه کنیم؟ چرا اینقدر خودمون، دیگران، اصلاً همه رو با یک طرفه به قاضی رفتن عذاب میدیم؟ چرا نمیتونیم دو تا تیپ، دو تا تفکر رو در کنار خودمون نگه داریم؟ چرا وقتی...
  • خواهش میکنم کسی او را دوست نداشته باشد شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 01:08
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خواهش میکنم کسی او را دوست نداشته باشد اینکه مدت طولانی نبودم به خاطر اندکی گرفتاری بود. اینکه میبینم بعضی از نوشته ها خوانده نشده خوشحالم چرا که هنوز بکر و دست نخورده باقی مانده است. و اینکه برای این نوشته ها تبلیغ نمیکنم خوشحال تر هستم چرا که برایم آنقدر ارزش...
  • شکاف نسل ها یا خودخواهی نسل ها چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 02:18
    نسلی که سنت برایش ارزش بود و نسلی که در ازرشهایش سنت نبود. و حال هر دو در مقابل یکدیگر ایستاده اند. یکی دیگری را متهم به سنت شکنی و دیگری آن را متهم به تحجروعقب افتادگی می کند. بی خبر از آنکه در حین این نزاع بی پایان، جهانیان در حال دویدن هستند. دویدنی که آنها را یه پیشرفت و تکنولوژی می رساند. تکنولوژی که امروز، از...
  • خرده فرهنگها و فرهنگ حاکم چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 02:13
    خوشحالی ها یکسان است اما تفاوت ها سر به فلک گذاشته است خوشحالی ها یکسان است اما تفاوت ها سر به فلک گذاشته است. چه او که برای عروسی اش از کارت دعوت چند تومانی اسفاده میکند و چه او که از کارت دعوت چندین هزار تومانی. هر دو زوج به یک اندازه خوشحال هستند. یکی با دو نوع میوه پر از لک و پیس و یک نوع شام نه چندان مرغوب از...
  • آیا حجاب قانون است یا فرهنگ؟ چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 02:09
    آنچه که می گویم تنها برای عرض یک سوال است .ودر غیر این صورت قصد ندارم چیزی را زیر سوال ببرم. به خصوص فرهنگ ها و باورها در یک جامعه را که قابل احترام و رعایت نیز می باشد. همه ما با نوع حجاب یک بانوی ایرانی آشنا هستیم که می توان گفت نماد آن چادر است.حال شما نوع حجاب یک زن عرب را با نوع حجاب یک زن مسلمان اهل مالزی در...
  • چراغ راهنما چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 02:03
    مشغول تماشای یک فیلم ژاپنی بودم.در یکی از سکانس های فیلم، هنرپیشه نقش اول وقتی به پشت چراغ قرمز عابر پیاده رسید،ایستاد.دوربین چرخید و پشت سر او را به تصویر کشید.جمعیت زیادی پشت چراغ قرمز ایستاده بود. این صحنه که برایم جالب بود در ذهنم باقی ماند. روزی برای خرید روزنامه از خانه بیرون رفته بودم. به سر چهار راه که رسیدم...
  • پلورالیسم شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1389 02:03
    وجود عقاید و نظر های متفاوت در جامعه ،چیزی نیست که بتوانیم به راحتی از آن عبور کنیم پلورالیسم نظریه هایی را در بر میگیرد که به لزوم کثرت عناصر و عوامل در جامعه و مشروعیت منافع آنها باور دارد. در سیاست به معنای کثرت و استقلال گروه های سیاسی،فرهنگی و اجتماعی در نظام است. پلورالیسم امروزه یک مفهوم دینی هم پیدا کرده وآن...
  • گل یا پوچ سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 23:44
    تا به حال خواستگاری رفته اید؟ تا به حال خواستگاری رفته اید؟(آقایون رو میگم). من هم مانند خیلی ها تا به حال خواستگاری نرفته ام. هرچه می دانم از شنیده های ما، در جامعه است. اما باید بپذیریم که خواستگاری نوعی انتخاب است. من به عنوان یک پسر از بین دخترهایی که مادرم به من پیشنهاد می دهد و یا آنهایی که خودم در نظر دارم، یکی...
  • رقص در غبار سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 23:24
    تا که چشمش به او افتاد قلبش لرزید،پاهایش سست شد.نفس به سختی می کشید و زبانش روزه سکوت گرفته بود. او عاشق شد، عاشق ریحانه، طوری که بوی خوش ریحان او را به سرزمین خوشبختی می برد. زمان با او مدارا کرد وخیلی زود به ریحان رسید ولی زمانه به او پشت کرد.ریحانه از او جدا شد پیش مادرش برگشت. مادری که حال دلیل اصلی جدایی ریحانه...
  • جامعه دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 17:12
    می توان جامعه ای داشت که همگی حتی شهروند ساده ای چون من، در آن احساس وجود و سهیم بودن داشته باشد. جامعه یعنی من، یعنی تو، یعنی من و تو در کنار هم. جامعه یعنی سیاست ، ورزش، اقتصاد، اجتماع، یعنی هنر. جامعه یعنی مجموع رفتارهای افراد تشکیل دهنده آن و خیلی از تعاریف دیگر. هرکس به شکل خاصی به جامعه نگاه می کند. یک سیاستمدار...
  • حقوق شهروندی دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 17:08
    حقوق شهروندی یعنی حق خرید یک بلیط مترو یا اتوبوس و سوار شدن بر آن بدون اینکه بدانم جایی برای نشستن هست یا که نه. حقوق شهروندی یعنی زن با مرد برابر بودن. چیزی که این روزها بسیار شنیده می شود و مورد توجه خیلی ها قرار دارد رعایت حقوق شهروندی است که گویا برای ما تبدیل به یک پدیده شده است. قصد ندارم برای پرداختن به این...